نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - روایت عاشقی
پدر شهید «کیومرث میرزاوند» می گوید: من یک مینی بوس برای مسافرکشی داشتم که کیومرث همیشه به من میگفت؛ چند دانش آموز جلوی جاده روستا درب چاه هستند که آنها را هر روز به مدرسه ببرید و بیارید. من این کار را هر روز انجام می دادم. وقتی آن دانش‌آموزان می‌خواستند از ماشین پیاده شوند خواستند کرایه را حساب کنند که من به آنها گفتم کیومرث کرایه شما را پرداخت کرده است و به من سفارش کرده که شما را جا نگذارم.
کد خبر: ۵۳۳۶۷۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۱۴